دوست دارم برگردم اون دوران که بابام بیدارم میکرد و میگفت : پاشو ببین چه برفی اومده
من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی که سر نخوری !
گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم ، عاشق توام . . .
هموطنان بنده خدا اینا ! برای همدردی با مناطقی که از گاز محرومند نه تنها بخاری های
منزل خود را خاموش کردند بلکه کولر ها را هم روشن کردند !
برای آدم برفی چشم نگذار وگرنه آب که نمی شود،
هیچ … تا یک عمر هم خیره به رد پاهایت می ماند …
پروردگارا : آرامش را همچون دانه های برف
آرام و بی صدا
بر سرزمین قلب کسانی که برایم عزیزند ببار
دارد برف می آید،در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد تا برف از شوق حضورت بهار را لمس کند
زمستان بهانه است برف از آسمون خسته میشه!
پاییز بهانه است برگ از درخت خسته میشه!
اس ام اس بهانه است دلم برات تنگ میشه!
الا ای برف!
چه می باری بر این دنیای ناپاکی؟
بر این دنیا که هر جایش رد پا از خبیثی است
مبار ای برف!
تو روح آسمان همراه خود داری
تو پیوندی میان عشق و پروازی
تو را حیف است باریدن به ایوان سیاهیها
تو که فصل سپیدی را سرآغازی
مبار ای برف!
تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلت/میتوان گفت که من چلچله باغ توام
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف/سخت محتاج به گرمای توام
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟